به گزارش مشرق، باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا در بحبوحه شکستهای سریالی برنامه 500 میلیونی پنتاگون برای آموزش شورشیان «میانهروی» سوری به منظور مبارزه با گروهک تروریستی داعش به ناگهان مدعی شد که شکست این برنامه به دلیل ضعفهای این برنامه یا اهمال شخص رییس جمهور نبوده است چرا که وی رییس جمهوری است و در واقع وی مجبور به اجرای این برنامه شده است.
به نوشته پیتر بیکر از روزنامه نیویورکتایمز «با این حال کاخ سفید میگوید که نباید آن را مقصر دانست. کاخ سفید می گوید که نباید انگشت اتهام را به سوی اوباما نشانه گرفت بلکه باید کسی را مقصر دانست که وی را مجبور کردند که برای آموزش شورشیان سوری در کوتاهترین زمان ممکن اقدام کند که در میان آنهاعلاوه بر جمهوریخواهان کنگره، هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین اوباما هم به چشم میخورد. در واقع اوباما اینگونه استدلال می کند که از روی بیمیلی با کسانی همراهی کرده که گفته بودند آموزش شورشیان میانهرو چاره کار مبارزه با داعش است اما وی هرگز خواهان اجرایی شدن این برنامه نبوده و اکنون داوری ابتدایی خود را اصلاح کرده است.»
اما به نظر میرسد که باراک اوباما به عنوان فرمانده کل قوا و یک رییس جمهوری قرن بیست ویکی در آمریکا اساسا می تواند به ارتش آمریکا دستور دهد دست به هر کاری در هر مکان و زمانی بدون نگرانی از کنگره یا کسی دیگر بزند و در واقع این اقدامی بود که اوباما دقیقا انجام داد هنگامی که دستور جنگ علیه سوریه را در سپتامبر 2014 به موجب قطعنامه کنگره در سال 2011 صادر کرد که مقرر می دارد:«تمامی اقدامات لازم و ضروری علیه کشورها، سازمانها و اشخاصی که شخص رییس جمهوری به این نتیجه برسد در برنامهریزی، دادن مجوز، اجرا و کمک به وقوع حملات تروریستی که در 11 سپتامبر 2001 دست داشتند، صورت گیرد.» البته مدتها پس از آن بود که گروه تروریستی داعش ظهور کرد با این حال کنگره این امر را نادیده گرفت و هیچ قطعنامه جدیدی را صادر یا بروز نکرد که مجوز جنگ سوریه یا از جهاتی جنگ عراق را بدهد. اما کنگره بربرنامه 500 میلیون دلاری برنامه آموزشی شورشیان سوری مهر تایید زد.
با توجه به قدرت بیحدوحصر رییس جمهوری آمریکا-به ویژه اوباما که آخرین ماههای حضور در کاخ سفید را سپری می کند و بندرت خود را در قبال پاسخگویی در برابر کنگره جمهوریخواه مسئول می داند، شانهخالی کردن وی از پذیرش شکست بخشی از سیاست جنگی این به اصطلاح ابرقدرت جهان، اعترافی به ضعف وی و احتمالا منحصر به کاخ سفید امروزی است. اوباما هر توجیهی بیاورد و چه بخواهد و چه نخواهد، جنگهای سوریه و عراق به پای وی نوشته میشود. این جنگهای بههم مرتبط بیانگر آنچیزی است که به «دکترین هوابرد ضدآشوبهای اوباما»از سوی برخی کارشناسان ملقب شده است؛ امری که ولادیمیر پوتین رییس جمهوری سوریه نیز در نهایت با آنجام آن در قبال روسیه موافقت کرد.
به نظر می رسد که اوباما باید به این درک رسیده باشد که دکترینش به طور مشهودی شکست خورده است. آنچه که به پای وی نوشته شده، سیاست جنگی در به اصطلاح خاورمیانه بزرگ است که با به خاک و خون کشیدن افغانستان اکنون عراق و سوریه را به بحران ناخواسته کشانده است.
در هر حالی که درگیری بین دولت بشار اسد رییس جمهوری سوریه با نیروهای شورشی متعدد در سراسر خاک این کشور ادامه دارد و دولت اوباما و نیروهای شورشی تحت حمایت سیا اقدامات خاص خود را در سوریه در پیش گرفته و حملات هوایی علیه تروریستهای داعش ادامه دارد و میلیونها سوری برای حفظ جان خود از نقاط درگیری در حال فرار هستند، یکی از اعضای کنگره آمریکا سرانجام پیگیریهایی را در قبال حل و فصل بحران سوریه در پیش گرفته است. «جیم هیمز» نماینده اهل کانتیکت و عضو دمکرات کمیته اطلاعات در پایان سپتامبر با متقاعد کردن 54 همکار خود، طی نامهای به رییس جمهوری آمریکا خواستار آغاز مذاکرات بینالمللی با حضور جمهوری اسلامی ایران و روسیه به منظور پایان دادن به جنگ سوریه شدهاند و ظاهرا اوباما نیز با این درخواست موافقت کرده است.
گرچه این نامهنگاری مورد تبلیغات بسیاری قرار گرفته اما طرحی است که پیش ازاین از سوی جمهوری اسلامی ایران برای حلوفصل بحران سوریه ارائه شده بود که طی آن کشورهای منطقه و کشورهایی که به معنای واقعی به ضرورت انجام مذاکرات نتیجهبخش برای توقف جنگ رسیدهاند، زمینهساز انجام مذاکراتی برای حلوفصل این بحران شوند حال شاهدیم کشوری که خود با حمایت از گروههای شورشی مسلح مخالف بشار اسد، به شکلگیری و تشدید بحران کنونی دامن زده، به دنبال راهاندازی کمپینی بینالمللی برای حل این بحران و در واقع بیرون کشیدن آمریکا از باتلاق خودساختهای است که با حماقتهای سیاستگذاران آمریکایی و نابخردی برخی کشورهای عربی منطقه به بلایی خانمانسوز در منطقه خاورمیانه تبدیل شده است و اکنون گروهک تروریستی داعش که به دلیل خلاء قدرت ناشی از جنگ دولت بوش علیه عراق به سرعت رشد کرد و گسترش یافت، به کابوسی برای خالقان خود بدل گشته است.
بحران سوریه بیش از آنکه نیازمند طرحها و برنامههای میلیوندلاری و بیاثر باشد، نیازمند عزمی بینالمللی از-سازمان ملل گرفته تا کشورهای منطقه- است تا با بهکارگیری راهکارهای عملی از کشته، مجروح و آواره شدن بیگناهان و غیرنظامیان سوری جلوگیری شود؛ عزمی که در حال حاضر در بمبها و موشکهایی خلاصه شده که در برابر دیدگان بلاتکلیف رهبران خودفروخته عرب، هر روزه بر فراز سوریه ریخته می شود و نتیجهای جز آوارگی و بدبختی برای ملت ستم کشیده سوریه در پی نداشته است.
به نوشته پیتر بیکر از روزنامه نیویورکتایمز «با این حال کاخ سفید میگوید که نباید آن را مقصر دانست. کاخ سفید می گوید که نباید انگشت اتهام را به سوی اوباما نشانه گرفت بلکه باید کسی را مقصر دانست که وی را مجبور کردند که برای آموزش شورشیان سوری در کوتاهترین زمان ممکن اقدام کند که در میان آنهاعلاوه بر جمهوریخواهان کنگره، هیلاری کلینتون وزیر خارجه پیشین اوباما هم به چشم میخورد. در واقع اوباما اینگونه استدلال می کند که از روی بیمیلی با کسانی همراهی کرده که گفته بودند آموزش شورشیان میانهرو چاره کار مبارزه با داعش است اما وی هرگز خواهان اجرایی شدن این برنامه نبوده و اکنون داوری ابتدایی خود را اصلاح کرده است.»
اما به نظر میرسد که باراک اوباما به عنوان فرمانده کل قوا و یک رییس جمهوری قرن بیست ویکی در آمریکا اساسا می تواند به ارتش آمریکا دستور دهد دست به هر کاری در هر مکان و زمانی بدون نگرانی از کنگره یا کسی دیگر بزند و در واقع این اقدامی بود که اوباما دقیقا انجام داد هنگامی که دستور جنگ علیه سوریه را در سپتامبر 2014 به موجب قطعنامه کنگره در سال 2011 صادر کرد که مقرر می دارد:«تمامی اقدامات لازم و ضروری علیه کشورها، سازمانها و اشخاصی که شخص رییس جمهوری به این نتیجه برسد در برنامهریزی، دادن مجوز، اجرا و کمک به وقوع حملات تروریستی که در 11 سپتامبر 2001 دست داشتند، صورت گیرد.» البته مدتها پس از آن بود که گروه تروریستی داعش ظهور کرد با این حال کنگره این امر را نادیده گرفت و هیچ قطعنامه جدیدی را صادر یا بروز نکرد که مجوز جنگ سوریه یا از جهاتی جنگ عراق را بدهد. اما کنگره بربرنامه 500 میلیون دلاری برنامه آموزشی شورشیان سوری مهر تایید زد.
با توجه به قدرت بیحدوحصر رییس جمهوری آمریکا-به ویژه اوباما که آخرین ماههای حضور در کاخ سفید را سپری می کند و بندرت خود را در قبال پاسخگویی در برابر کنگره جمهوریخواه مسئول می داند، شانهخالی کردن وی از پذیرش شکست بخشی از سیاست جنگی این به اصطلاح ابرقدرت جهان، اعترافی به ضعف وی و احتمالا منحصر به کاخ سفید امروزی است. اوباما هر توجیهی بیاورد و چه بخواهد و چه نخواهد، جنگهای سوریه و عراق به پای وی نوشته میشود. این جنگهای بههم مرتبط بیانگر آنچیزی است که به «دکترین هوابرد ضدآشوبهای اوباما»از سوی برخی کارشناسان ملقب شده است؛ امری که ولادیمیر پوتین رییس جمهوری سوریه نیز در نهایت با آنجام آن در قبال روسیه موافقت کرد.
به نظر می رسد که اوباما باید به این درک رسیده باشد که دکترینش به طور مشهودی شکست خورده است. آنچه که به پای وی نوشته شده، سیاست جنگی در به اصطلاح خاورمیانه بزرگ است که با به خاک و خون کشیدن افغانستان اکنون عراق و سوریه را به بحران ناخواسته کشانده است.
در هر حالی که درگیری بین دولت بشار اسد رییس جمهوری سوریه با نیروهای شورشی متعدد در سراسر خاک این کشور ادامه دارد و دولت اوباما و نیروهای شورشی تحت حمایت سیا اقدامات خاص خود را در سوریه در پیش گرفته و حملات هوایی علیه تروریستهای داعش ادامه دارد و میلیونها سوری برای حفظ جان خود از نقاط درگیری در حال فرار هستند، یکی از اعضای کنگره آمریکا سرانجام پیگیریهایی را در قبال حل و فصل بحران سوریه در پیش گرفته است. «جیم هیمز» نماینده اهل کانتیکت و عضو دمکرات کمیته اطلاعات در پایان سپتامبر با متقاعد کردن 54 همکار خود، طی نامهای به رییس جمهوری آمریکا خواستار آغاز مذاکرات بینالمللی با حضور جمهوری اسلامی ایران و روسیه به منظور پایان دادن به جنگ سوریه شدهاند و ظاهرا اوباما نیز با این درخواست موافقت کرده است.
گرچه این نامهنگاری مورد تبلیغات بسیاری قرار گرفته اما طرحی است که پیش ازاین از سوی جمهوری اسلامی ایران برای حلوفصل بحران سوریه ارائه شده بود که طی آن کشورهای منطقه و کشورهایی که به معنای واقعی به ضرورت انجام مذاکرات نتیجهبخش برای توقف جنگ رسیدهاند، زمینهساز انجام مذاکراتی برای حلوفصل این بحران شوند حال شاهدیم کشوری که خود با حمایت از گروههای شورشی مسلح مخالف بشار اسد، به شکلگیری و تشدید بحران کنونی دامن زده، به دنبال راهاندازی کمپینی بینالمللی برای حل این بحران و در واقع بیرون کشیدن آمریکا از باتلاق خودساختهای است که با حماقتهای سیاستگذاران آمریکایی و نابخردی برخی کشورهای عربی منطقه به بلایی خانمانسوز در منطقه خاورمیانه تبدیل شده است و اکنون گروهک تروریستی داعش که به دلیل خلاء قدرت ناشی از جنگ دولت بوش علیه عراق به سرعت رشد کرد و گسترش یافت، به کابوسی برای خالقان خود بدل گشته است.
بحران سوریه بیش از آنکه نیازمند طرحها و برنامههای میلیوندلاری و بیاثر باشد، نیازمند عزمی بینالمللی از-سازمان ملل گرفته تا کشورهای منطقه- است تا با بهکارگیری راهکارهای عملی از کشته، مجروح و آواره شدن بیگناهان و غیرنظامیان سوری جلوگیری شود؛ عزمی که در حال حاضر در بمبها و موشکهایی خلاصه شده که در برابر دیدگان بلاتکلیف رهبران خودفروخته عرب، هر روزه بر فراز سوریه ریخته می شود و نتیجهای جز آوارگی و بدبختی برای ملت ستم کشیده سوریه در پی نداشته است.